Saturday, September 1, 2007

قاط بزن! حالشو ببر

سینه خیز آروم خودت رو از جلوی چشام دور کن یعنی گم کن که حرکت اضافی بکنی رفتی اون دنیا

ببین عزیزم تو از همه باهوش تری تو داناتری تو حواست خیلی جمعه . تو توی خیلی چیزا ختم روزگاری خودت هم خبر نداری . من هم زیاد دیدم زیاد آدم مشنگ دیدم ولی عزیزم تو یک چیز دیگه ای اصلا من میخوام از این به بعد به تو بگم ادراک. ادراک قربونت برم امیدوارم مثل بادکنک بترکی


وای که چقدر دلم میخواد اونی که برق 220 ولت رو اختراع کرد رو ببینم یه ماچ بذارم رو مخش . اگه اختراع نمیکرد چجوری میخواستی منو خلاص وجوت کنی؟ بیا جونم بیا اون سیخ رو بردار بیا دم این پریز میخواهیم به موهات فرم بدیم . سیخ تو پیرزش کنیم که مد شده بدجور . مد دوست داری نه؟


-الو
بوق ... بوق ... بوق
- بله بفرمایید
-میشه خودت رو خفه کنی؟
-بله؟
-لعنتی میگم خودت رو خفه کن
- آقا مودب باشید لطفا
- بهشین مینیم با
- شما؟
- ... فوووووو
- شما؟ الو شما ؟
........





پ.ن: آخیش الان یک کم آروم شدما ... خدایا از اینکه وبلاگ را آفریدی ممنون باز هم چیزهای دیگه خواستی بیافرینی من هستمت بدجور

پ.ن.پ.ن: عشق رو از چشمهای بعضیها میشه به وضوح دید ولی کو گوش شنوا ؟

2 comments:

Anonymous said...

من شدیداً پایه اون دنیا رفتن هستم.
میگما! تازگی ها خیلی خلاق شدی!!!!!!!

Ali said...

اون دنیا؟ خدا نکنه! بلا به دور! اینو واسه دشمن گفتم. واسه صدام تکریتی و اینجور آدمها نه شما