Wednesday, February 6, 2008

راز نهانی


آری و واقعا وقتهایی بودند که نشد به هیچ زبانی آنها را بیان کنم. نشد حتی دوباره در ذهن خودم همانطور که بودند مرورشان کنم. غمی نیست از اینکه نمیتوانم آن لحظات را دوباره حتی تصور کنم. غمی نیست. هیچ غمی نیست. چون تو هستی . تویی که دوست داشتنت بزرگی آن لحظات را برایم ساخت



سپاس خدایی که ما را آفرید و دوست داشتن را به ما هدیه کرد

3 comments:

Anonymous said...

شاید بتونیم بگیم که زیبایی و دلنشینی بعضی از لحظات زندگی آدم ها در اینه که نشه اون لحظات رو بیان کرد یا حتی اون لحظه رو مجددا تصور کرد و شاید به این شکل بهتر در ذهن بمونه! در کل این هم قسمتی از معنای زندگیست. به نظر شما این طور نیست؟

Ali said...

موافقم . حتما همینطور است. در عین حال باید تلاش کنیم این لحظات را بهتر درک کنیم بهتر تفسیر کنیم. منظورم این هست که باید تواناییهامون رو بالا ببریم.

Anonymous said...

سلام دكتر جان. چطوري؟ خوش مي گذره؟