Saturday, February 17, 2007

کمی شخصیت !

یه منشی بخش داریم که خانوم بسیار صبور محترم خوش برخورد و کارایی هست. در عوض یه منشی دیگه بین 5 منشی بخش داریم که بسیار بی حوصله هست و با کوچکترین چیز غیر عادی که احساس کنه طوری رفتار میکنه که احساس میکنی بدجوری سرت جیغ بلندی کشیده. راهت رو میکشی و میری پی کارت. منشی اول اسمش جوان اسمیت هست و کانادایی هست. منشی دوم اسمش نریزا خان هست واهل ترينيداد و توباگو هست. از نمونه های اینچنینی برای مقایسه زیاد دارم توی ذهنم. اما شروع ماجرا از کجاست؟ چی میشه که یکی تقریبا غیر قابل تحمل میشه و یکی دیگه اینقدر محترم. قبلا اثر محیط رو اینقدر توی ساختن رفتار آدمها دخیل نمیدونستم. اما حالا با دیدن آدمهای جدیدی که گاهی با ما زمین تا آسمون فرق میکنند فهمیدم که اثر محیط توی تربیت آدمها خیلی مهم هست.
یه جامعه ایدآل رو در نظر بگیریم که توی اون هیچ کاری خلاف نیست. کار خلاف رو کاری تعریف کنیم که ضرری رو متوجه بقیه کنه. یعنی اصولا کار خلاف وجود نداره تا اینکه بتونه کسی انجامش بده. به این ترتیب هیچوقت جایی برای نگرانی وجود نداره. اما شکل امکان پذیرتر این جامعه رو میتونیم جامعه ای بدونیم که آدمها برای رسیدن به اهدافشون به راههایی متوصل میشن که ضرری رو متوجه کسی نکنه. ومهم این که زمینه برای انجام کار از چنین راههایی وجود داشته باشه برای مثال:
- وقتی که از رانندگی با حوصله تر توی کانادا حرف میزنیم به وضوح اولین نکته ای رو که میشه عنوان دلیل پیدا کرد این هست که اینجا خیابونها ظرفیت جا دادن ماشینهای موجود رو دارند. مثلا شهری که من توش زندگی میکنم شهری هست به وسعت تهران با جمعیتی فقط نزدیک به یک میلیون نفر. گاهی که صفی به اندازه 10 یا 12 نفر توی یک بانک یا جای دیگه بوجود میاد کاملا معلومه که بعضی آدمها بی حوصله میشن. اما باز هم قانونمندی که باهاش بزرگ شدند بر این بی صبری غلبه میکنه. همه اینها در پناه یک قانون ومجری بی غرض تثبت میشن.
-راستش وقتی برای اولین بار دیدم که حیاط مدرسه های اینجا دیوار ندارند و بچها به راحتی توی زنگهای تفریح مدرسه رو ترک میکنند و دوباره بر میگردند، فهمیدم که برای درک آزادی باید اون رو از کوچکی تجربه کرد. باید بشه یه گوشه از زندگیت. نمیدونم چرا گاهی حتی آزادیهای قانونی و بدیهی رو هم از کوچکی از ما دریغ میکنند. وجود همین آزادیهای لازم برای شخصیت دادن به انسان هست که باعث میشه بیشتر بچههای اینجا توی حل مشکلاتشون به تقلب متوصل نشن. چون حتی اگه مثلا موفق به قبولی توی درسی هم نشن شخصیتشون زیر سوال نمیره. دلیلی نیست که کسی تقلب کنه و اما اگه کسی این کار رو بکنه بدجوری کارش گره میخوره اگه بفهمند.
-تمام اعتبار یک نفر توی این جامعه به یک کارت ختم میشه به نام کارت اعتباری. و اینکه چقدر امتیازی که روی این کارت داری خوب باشه و نکته منفی نداشته باشی روی این کارت. کافیه که یه قبض رو دیر بپردازی. از امتیازت کم میشه و این به ضررت تموم میشه. به این امتیاز
credit score
میگن. وقتی میخوای از یک مغازه که نمیشناسنت یک جنس رو بصورت قسطی بخری اون مغازه فقط با استفاده از همین کارت اعتباری میتونه به تمام اطلاعات مربوط به سابقه مالی تو دست پیدا کنه و بر اساس اون تصمیم بگیره. این خودت هستی که اعتبار میسازی برای خود .

بنابراین وقتی یه منشی اونقدر خوب میشه و یکی اونقدر غیرقابل تحمل دلایل بسیار بلند مدت و بنیادی میتونه وجود داشته باشه. میدونم که منشی خوبه خیال راحتی رو همیشه به همراه خودش داره و منشی بده از داشتن این خیال راحت محروم هست. میدونم که اگه توی صف تحمل داشته باشی تا نوبتت برسه خیالت راحت تر هست تا اینکه زرنگی کنی. اگه وقتی میری یه مغازه یا بانک و اعتبارت خوب باشه خیات راحت هست وقتی عجله داری ولی پشت چراغ قرمز توی یه شب تاریک صبر میکنی ت سبز شه... . اما همه اینها لازمش یک محیط خوب و مستعد هم هست و گاهی وجود جریمه های سنگین و مهمتر بزرگ شدن توی یک جو سالم که به تو راههای مناسب رو برای انچام کارها یاد داده


No comments: