Saturday, July 14, 2007

ای گفتی


یه شب تاریک توی کویر. یه هدفون که برات صدای تکراری ماشین رو به یه موسیقی گوشنواز تبدیل میکنه. یه نوشیدنی خنک. خودت رو روی صندلی پایین بکشی و از کنار پنجره به آسمون پر ستاره بالای سرت نگاه کنی. دستی که آروم از لابلای صندلیهای جلو خودش رو با یه خوردنی خوشمزه میکشونه جلو و خالی و خوشحال بر میگرده و یه دست دیگه که به نشونه تشکر بالا میره و توی هوا تکون میخوره.

یک بچه کوچولوی بامزه توی بغلت وبا چشمهای بسته صورتت رو روی لپهاش . بچه ای آروم و مودب و تمیز از هر نظر. ایضا بچه های خاله عمه عمو دایی و همینطور نوهاشون ،بچههایی که همشون من رو داداش صدا میزنند

حرارت اتش یه ظرف پر از هیزم توی سرمای زمستون که توش سیب زمینی انداختی تا بپزه و بعدش درش بیاری و بخوریش. و بادی که شعله های اتیش رو گه گاه جون میبخشه. و لباسهایی که حالا دیگه بوی دود گرفتند.

یه چک به مبلغ ام تومان، به تاریخ همین امروز، در وجه خودم تا بتونم باهاش ال تا هدیه واسه آی تا آدم ( ال => آی ) بخرم و با هرچی باقی موند یه ماشین هامر اچ فایو و یه خونه نقلی توی یه جزیره خوش آب و هوا. به جون خودم بقیش رو همه خیرات میکنم. قول میدم خدا!

خیلی چیزای دیگه ....

و آخر سر هم یه روش خیلی ساده و کوتاه که بشه باهاش توی نفسهای آخر هم که شده رستگار شد

از اینکه این همه چیز رو با هم یک جا دارم لبخندی از رضایت میزنم که یه صدایی میگه : گیو می فایو بیبی . ایونچوآلی یو هو گات کریزی

12 comments:

Anonymous said...

حالا نمیشه اون چکه رو با من نصف کنی دوست جان ؟

Ali said...

اصلا همه چک مال شما دوست جان محترم
من هم برم ببینم کسی واسه فعلگی ما رو نمیخواد

Anonymous said...

اوا خدا مرگم بده ! شما باید ریاست کنید
( ؛
راستی آدرسهای پرشین بلاگ از دات کام تبدیل شده به دات آی آر :
http://khabidarhayahoo.persianblog.ir

Anonymous said...

چرا بدون نام کامنت گذاشتی ؟

Anonymous said...

نميدونم
فکر کنم از خجالتش بود

Anonymous said...

علم غیب !

Anonymous said...

خوب غیر از علم غیب گاهی میشه از روی آمار وبلاگ که افرادی که از وبلاگ بازدید کردن و در چه ساعتی فهمید ( ؛

Anonymous said...

سلام داش علی.
چطوری؟ خوبی؟
دلم برات یه ذره شده. مخصوصاً از شبی که زنگ زدی.

Anonymous said...

سلام
ای آشنا
ای خواهر

ای آنکه وبلاگت را به امان خدا در گذمای 40 درجه رها کردی

ای حافظه

ای انکه هرآنچه از دیده برفت از دل نرود
ای ایران ای مرز پر گهر

مهدی چرا دمق بود ؟

Anonymous said...

دربست حرفت را قبول دارم. ولی به نظرم تو هم یه مدته یادت رفته سفارش ما را به خدات بکنی. هان؟
راستی چرا حافظه؟
چکار کردم مگه؟
پس فهمیدی مهدی دمق بود؟ علتش همونهایی بود که گفتم. البته موضوع تعویض خونه بیش از همه حال ما را گرفته بود این چند مدت.
ضمناً پستهایی بالایی را دیدم و خواندم و دلم خواست برای این پست کامنت بگذارم.
{زبان}

Anonymous said...

1) yaademaan naraft doaa konim be khodaayemaan, chizi keh hast aabrooyee nist.
2) hafezeh esmeh faael hast va moanas az masdareh hefz. choon hanooz haafezetaan in ghadar ghavi bood keh man ro baa yaad aavardid farmoodim haafezeh

3)avaz kardaneh khooneh keh chizi nist maa khodamoon roozi 2 yaa 3 baar khooneh avaz mikonim

3) marg man tooyeh posthaayeh 3 maah ghabl comment nagzaarid keh tanesh ro nadaaram beram oonjaahaa donbaal commnet begardam,

3)in zabaan keh neveshtid aakhareh comment yani chi oonvaght?

3)

Anonymous said...

be khodaayeman=pish khodaayemaan