Tuesday, July 31, 2007

آره اینجا هم

اون اوایل که اومدم یکی از اولین چیزهایی که توجهم رو جلب کرد تعداد بیشتر آدمهای عقب افتاده ذهنی بود که توی کوچه و خیابون دیده میشدند. اولش فکر میکردم شاید ما جامعه سالمتری داریم و اینجا تعداد آدمهایی که مشکلات عقلی دارند بیشتر هست. اما کم کم فهمیدم که لزوما اینجوری نیست و این فقط حضوربیشتر چنین افرادی در جامعه اینجاست که این موضوع رو توی ذهن من القا میکرده
چنین آدمهایی معمولا برای گردش در دسته های دو، سه یا چهار نفری به همراه یک آدم سالم بیرون آورده میشن و قدم میزنند . گاهی چنین افرادی رو برای کارهایی مثل نظافت زمین به کار میبرند. یه تعلیم دهنده به اونها یاد میده که چجوری آشغال رو از روی زمین بردارند و توی کیسه بریزند گاهی انرژی زیادی هم صرف این کار میکنه تا فرد معلول بتونه بدرستی آشغالها رو تمیز کنه

اینجا هم وضع بیمارستانها از نظر کمی خیلی رضایت بخش نیست. توی شهری که من هستم 80 مرکز خرید وجود داره و فقط 8 بیمارستان . اگه وضعیت بیمار اورژانسی نباشه اونوقت برای یه سونوگرافی ساده ممکنه بیمار مجبور بشه برای یک ما بره توی نوبت این درحالی هست که جمعیت این شهر بالای یک میلیون نفر هست و وسعت شهر تقریبا به اندازه تهران. اما خوب زمینه برای مریض نشدن نسبتا فراهم هست. هوای پاک ،فضای سبز و پارکهای وسیع ، محلهایی برای دوچرخه سواری اسکیت پیاده روی قایق سواری و یک جو آماده ... همگی بهت کمک میکنند تا کمتر مجبور بشی توی نوبتهای یک ماهه معطل بشی. با این وجود وضعیت درمان جای گله داره

1 comment:

Anonymous said...

همین که شرایط محیطی اینقدر خوبه بنظرم عالیه