Sunday, January 21, 2007

جزئیات زندگی چقدر مهم هستند؟

یادمه آقای صباحی استاد کارگاه اتومکانیک میگفت خودروسازهای ما وقتی یه ماشین رو برای ارائه وارد بازار میکنند اولش همه چیز خوبه ولی پس از مدتی کم کم همه چیز خراب میشه. از سنسورهای اکسیژن توی اگزوزهای پرایدهای اولیه حرف میزد که همون روزای اول برش داشتند چون بنزین ما سرب دار بود و سنسورها رو خراب میکرد. بعدا با برداشتن سنسورها مشکل آلودکی زیاد این ماشینها پیش اومد. یک وسیله به پرایدها اضافه کردند به نام سی ال سی که آلودگی رو کمتر میکرد. انوقت مردم فهمیدند که اگه این وسیله رو بردارند به اصطلاح نفس ماشین باز میشه و شتابش میره بالابنابراین تصمیم گرفتند که این وسیله رو از مدار سوخت رسانی بردارند. این شد که پس از ین سیر طولانی باز هم پراید آلوده کار میکنه. از ترمزموتورهای بسیار ایمن ماشینهای سنگین حرف میزد که راننده ها خودسرانه از ماشین برش میدارند تا ماشین بهتر کار کنه و ...

خیلی از کارامون همینجوری هست. نصفه نمیه و ناقص. و آخر سر هم اونقدر از جزئیات ( به نظر خودمون) اضافی وسایل و یا قانونهای اطرافمون حذف میکنیم که گاهی از وجود اولیه چیزی باقی نمیمونه. همیشه دوست داریم با چیزای ساده کار کینم انگار حوصلش رو نداریم ولی امان از وقتی که چیزی جنبه تجملی یا سرگرمی پیدا کنه. از هیچ جزئیاتی نمیگذریم.

راستش همیشه شنیده بودم که کشورهای غربی مصرف گرا هستند و این کار رو تبلیغ میکنند. اما یک نکته اساسی وجود داره که به نظر من میرسه. بذارید با چندتا مثال شروع کنم. اینجا خیلی از خانواده ها وسایلی دارند که به نظر میاد خیلی بیش از حد نیازشون هست. مثلا اکثرا ماشینهای آمریکایی ماشینهایی هستند با قدرت و مصرف بالا و اندازشون هم بزرگ هست. خونه ها اکثرا با فاصله از هم ساخته میشوند. وسط شهر فضاهای بسیار باز شامل دریاچه پارک جنگل دیده میشه . اما این همه برای چی؟ ایا این وسایل و امکانات دارن هدر میرن؟

یک نکته وجود داره و اون این هست که ما فضایی رو که یه انسان به اون احتیاج داره رو کم در نظر میگیریم. اما اینا نه. این فضا در کشورهایی مثل ژاپن به حد اقل خودش میرسه وقتی خونه های لانه زنبوری کارگری رو میبینیم اینجا در عین حال زندگی اصلا اسون نیست. مالیاتها و بیمه های سنگین بیداد میکنن. وسایل زندگی ارزون نیستند. آدمهای زحمتکش کم نیستند وقتی آخر هفته میشه همه واقعا خوشحال هستند از ته دل و تعطیلی آخر هفته رو با هیچ چیز عوض نمیکنند. خونها ظاهر تمیزی دارند. دائما رنگ میشن. علفها دائما کوتا میشن توی تابستون و زمستون برفها دائما پارو.

.تئوری اینه: زیاد کار کن. زیاد خرج کن. زیاد نتیجه بگیر . زیاد تفریح کن بموقش. این یعنی زیاد زندگی کن.منظورم طول زندگی نیست بلکه عرض اونه که دست خودمون هست. بعضیها با دیدن این حجم بالای در نظر گرفته شده برای گوشه گوشه زندگی جا میزنند. مثل خود من...

با قبول این تئوری کلی فضا بهت میدن. تا کاری پیدا کنی بهت وام میدن کم بهره . و میتونی خونه ماشین و وسایل زندگی بخری. شاید تا آخر عمر مالک نشی اما استفاده میکنی. میدونم همه جای آمریکا اینجوری نیست و ضمنا این چیزی هست که به نظر من میرسه.حتما هستند کسانی که بهتر از من نگاه کنند و خوب تر ببیند. ولی اگه بخواهیم پرایدمون به این بدی نباشه باید زیاد زندگی کنیم و پر حجم. میدونم همه اینها یک خیال راحت میخواد که گاهی از ما میگیرندش.

18 comments:

Anonymous said...

تا زمانی که خودمون برای خودمون ارزش قایل نباشیم، توقع از دیگران ابلهانه است.

Anonymous said...

ما خدا را شکر همه چیزمون به هم میاد.
بعضی وقتها دلم می خواد عینک خوشبینی به چشمام بزنم و فقط چیزهای خوب راببینم.
اما تازه اون موقع است که می فهمم ما یه جورایی وقتی عینک خوشبینی میزنیم کور میشیم.
سید جان خودت خوبی؟
به طرز خفنی دلم برایت تنگ شده.
گوش شیطان کر قصد آمدن نداری؟

Anonymous said...

کیه که دلش نخواد بیاد ؟ امیدوارم خدا کمک کنه بیام از نزدیک سلام عرض کنیم. تکلیف این سوغاتی ها رو هم مشخص کنیم. گاهی دل آدم میپوسه اینجا. نیست پوستمون کلفته هرچی میپوسه باز هم پوست هست که بپوسه.

Anonymous said...

الآن آن لاینی ؟ کاش می شد باهم چت کنیم.

Anonymous said...

ربطی به پوست کلفت نداره جان برادر.
هی داری پوست نو در میاری.
مگه دردش را حس نمیکنی؟
مگه همش نمی خاره؟

Anonymous said...

پرسیدم کی؟
یعنی اگر خدا بخواهد و همه چیز جور شود کی قصد آمدن داری؟
منظورم همان تاریخ است.
ok?

Anonymous said...

علی! به عشق سوغاتی هم که دست از سرت بر نمیدارم تا نگی کی برمیگردی.
می فهمی چی میگم؟
بچرخ تا بچرخیم.

Anonymous said...

سلام
خدا لطف کنه دلم میخواد تابستون بیام. تابستون فکر کنم خوب باشه. اگه سوغاتیها نپوسند تا اون موقع.
.آن لاین نبودم اون موقع که کامنت گذاشتید. ببخشید شما .
. حالا اگه شد این سوغاتی رو کوتاه بیایید. میترسم مقبول نیفتد. پادشها! بر ما ببخش.

Anonymous said...

آخ جون یعنی بی حرف پیش گوش شیطون کر یه 6 ماه دیگه میبینیمت.
اگه تا اون موقع من نبودم چی؟

Anonymous said...

حالا که حرف سوغاتی و التماس شده ما شدیم پادشاه.
باشه. دارم برات
I have for you.
گفتم انگلیسی ات تقویت بشه.

Anonymous said...

راستی سلام .
خوبی؟

Anonymous said...

سلام عرض شد. من خوبم. امیدوارم شما هم خوب باشید. من تا مطمئن نشم یقه ام در امان هست نمیام.
هپی نیو یر. یو اندراستند وری گود اینگیلیش.

Anonymous said...

man che kare yagheat daram.
agar soghat nayari ba khodet kar daram.
'mikoshamet'
zemnan:
can you understand when i write english?
can you spaek english?
I wnant you to make a peresent for me.
ok?
Ali! I want to see you.
Do you understand????????????????

Anonymous said...

salam

uoo WRit Weri Good inngilish! Hov did uoo WRite? AI vant to Anderstaand? Hapi niuoo yer.

bad az neveshtaneh in jomleh be khareji badjoori ehsaas kotak khordegi baa bil kardam. nemidoonam cheraa.

kaash mishod bazi mohabathaaro jobraan kard. albateh ede_aayee tooyeh jobraan kardan nadaaram bekhaatereh koochikim. bejaash eltemaas mikonam az khodaa keh oon jobraan koneh.

Anonymous said...

man ertebate neveshtane jomle ra ba kotak khordan nafahmida.
kheili khengam? na?

Anonymous said...

hamrah ba eltemas ye kare dige ham mitoni bekoni.
baram soghati biari.

Ali said...

به روی چشم هر دو کار رو انجام میدم.

.آخه کلی فکر کردم تونستم اون جمله رو بگم.خسته شدم.

اما علما معتقدند که فردی با بیل کتک میخوره که طرف مقابل رو عصبانی کنه. اما من این نظر رو قبول ندارم.گفته باشم.

Anonymous said...

salaam. khobi?